بوی تو.......

يك شعر تازه دارم ، شعري براي ديوار

شعري براي بختك ، شعري براي آوار

تا اين غبار مي مرد ، يك بار تا هميشه

بايد كه مي نوشتم ، شعري براي رگبار

اين شهر واره زنده است ،اما بر آن مسلط

روحي شبيه چيزي ، چيزي شبيه مردار

چيزي شبيه لعنت ، چيزي شبيه نفرين

چيزي شبيه نكبت ، چيزي شبيه ادبار

در بين خواب و مرداب ، چشم و دهان گشوده است

گمراهه هاي باطل ،بن بست هاي انكار

تا مرز بي نهايت ، تصوير خستگي را

تكرار مي كنند اين ، آيينه هاي بيمار

عشقت هواي تازه است ، در اين قفس كه دارد

هر دفعه بوي تعليق ، هر لحظه رنگ تكرار

از عشق اگر نگيرم ، جان دوباره ،من نيز

حل مي شوم در اينان اين جرم هاي بيزار

بوي تو دارد اين باد ،وز هفت برج و بارو

خواهد گذشت تا من ، همچون نسيم عيار



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پنج شنبه 3 / 6 / 1390برچسب:, |